#حجاب

#چند_خط_شعر

وقتی که #چادر_از_سرت_پر_گرفت_و_رفت
وقتی که #روسری ز سرت، سر گرفت و رفت
وقتی که شال تو شل شد به معرکه
دیدم که "آه" مادر و پدرت سرگرفت و رفت

؛

وقتی که باغ #حجاب تو بی حصار
در معرض نگاه عوام #بی_دفاع است

دیدم که شعله‌ای ز غیرت، پدرت را چو دود کرد
فریاد بی اثرش را سکوت کرد
دیدم که مو به موی پدر رنگ باخته است
وقتی که حرف به جان و دل تو اثر نکرد

؛

اصلا چرا پدرت؛ تو #خودت_دود_میشوی
وقتی به آتش هوسی شعله ور شوی

؛؛

{اصلا دخترک #میل_گنه_نداشت
اما در حمله ی نگه بد سرشتان، او #بی_حجاب #سپری_روی_دست_نداشت...}

؛
وقتی که شعله‌ی گنهی را به پا کنی
آتش به خرمن عمل این و آن کنی
اول خودت طعمه‌ی این شعله میشوی
وقتی که هیزم طمع این و آن شوی
وقتی که سوختی و دود شدی
دیگر به چشم دیگران پوچ شدی

؛
خواهر بیا و حجابی سپر بکن
در جنگ اهریمن جان به در بکن

خواهر بیا و خواهر من باش نازنین
#عفت، #عفاف را اهمیت بده؛ فقط همین

M۹۵.۴.۱۸

#من_حجاب_را_دوست_دارم #حجاب_و_عفاف #حجاب #بد_حجابی #بد_پوششی #امر_به_معروف_نهی_از_منکر #اسلام #شیعه #بچه_شیعه_ها #طعم_شیرین_شیعه_بودن